همه چی و هیچی

به امیدی که روزی درسایه عدل گرگ گوید ندریم و بره گوید بچریم....

همه چی و هیچی

به امیدی که روزی درسایه عدل گرگ گوید ندریم و بره گوید بچریم....

نمی دونم

یه حرفی تو دلمه نمیتونم کاری کنم نمی دونم چیکار کنم بعد سحر دیگه نمیتونم به هیچ دختری اعتماد کنم ولی از تنهای هم متنفرم من ادم تنها بودن نیستم، ادم لاشی هم نیستم که با چند نفر باشم می خوام فقط با یکی باشم

از یکی خوشم اومد تو یونی اسمش فرشته است دو ترم پیش باهاش می حرفیدم خیلی دختر خوبیه واقعا مثل فرشته میمونه هم قیافه اش هم اخلاقش

ولی نمیدونم

ای خداااااااااااا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد